اتفاق خاصی نیفتاده تو این مدت.

هفته پیش یه شب قدر رو رفتیم مسجددانشگاه، دوتایی، من و همسر، خیلی خوب بود.

دو شب دیگه رو خونه بودیم، حتی شب 23 شیطون خیلی تلاش کرد گولم بزنه بشینم تکالیف فرانسه م رو انجام بدم بعد به همسر گفتم روایت زیاده که به احتمال زیاد شب 23 شب قدره، پس بیدار موندم، خیلییییی حس و حال خوبی داشتم و همش به این فکر میکردم که کاش همه شبها شب قدر بود، اصلا یه فضای دیگه ای داره. +سخنرانی های انصاریان رو دوست دارم.

کار خاصی نکرده ام و متاسفانه مقاله کند پیش میره، و من هرروز برام کار پیش میاد و بعد بازیگوشی میکنم. قرار بود تا آخر خرداد تموم بشه، امیدوارم بتونم.

تصمیمات جدید اخلاقی گرفتم و هرروز به خودم یادآوری میکنم.

یه چندتا از کارهای خونه رو که باید انجام میدادم کم کم دونه دونه انجام میدم خوبه.

این چهار روز تعطیلی رو مادرهمسر میگفت بریم جایی حوصله مون سر نره، همسر گفته کار داریم، جدا هم خیلیییی کار داریم، همسر خودش یه چندتا کار کوچولو تو خونه داره که دو سه هفته ست انجام نداده، و من هم روی این 4 روز حساب باز کردم برای کار رو مقاله، هرچند انگیزه ندارم اما باید کار کنم در هر صورت! شاید مادرهمسر ناراحت شه اما من که چیزی نگفتم فعلا خود همسر گفته نمیشه. اما من گفتم حالا یه روزش رو بریم جایی عب نداره.

++جالبه، وقتی اواسط فروردین فهمیدم که بهم ظلم کردن، این کتابی که میخونم در اون مورد نکاتی رو میگفت. الآن که حس میکنم انگیزه ندارم و نمیتونم کار کنم، راجع به اینکه خود کار به تدریج انگیزه میده میگه، کلا با مود من تنظیم بود این کتاب و عالی بود و من به همههههههه پیشنهاد میکنم بخونن.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اکالیپتوس لایسنس نود32 یوزرنیم و پسورد نود 32 جدیدترین آپدیت روزانه نود32 یوزرنیم پسورد جدید nod32 username password deltamaskan Mario از ذهن‌...تا...انگشت‌، فقط ثانیه‌ای ! یاورِ من ღღ ღღ مانی بردز | پرنده های پولساز انجمن صرافان بدون مرز